رباعی : 1
ای رها از درد ، با او آشنا
آشنا دردی بگشتی هر کجا
بس جراحت در جهانی شد عیان
با هم اویی التیامی زخم را
رباعی : 2
خسته حالی را پذیرا ، آن کسی
خسته دل گردد ، نه امدادی رسی
با چنان حالی چه کاری ای خدا
التیامی لا ، جراحت شد بسی
رباعی : 3
با هم اویی همره اویی هر کجا
دوست دارم با هم اویی را دلا
ناظری حاضر هم اویی را ببین
او همان باشد تمامی حال ها
رباعی : 4
گر چه سرگردان جهانی گشته ایم
کُنج دیواری غمین ، بنشسته ایم
ناحقی حق جلوه ، حق ناحق دلا
زخم دل داریم از بس ، خسته ایم
رباعی : 5
با دمی ، بازدمی ، یاد ز آدم کردی
خاطری یاد بشد ، یاد به یک دم کردی
با ولی هر که در افتاد ، بر افتاد ، دلا
گر چه دیدیم نه حرمت به ولی کم کردی
رباعی : 6
دور از زمان ، به پای زمان ، گَردِ پای آن
کی می توان رسید ، دهی شرح ، تا عیان
هر چند در مکانِ زمان زندگی ، دلا
ایام عمر را بنگر ، ذرّه از زمان
رباعی : 7
در درون بحری بدیدی قطره را
همچو ماهی در درون دریا شنا
چون که با اویی به هر جا رهنمون
نام او ، آوازه ای شد ، بینِ ما
رباعی : 8
یادی از ایتام کردی ، مرحبا
رسم دیرینی بگیری دست را
دستگیرت می شود آن خالقی
در تمامی حال با تو هر کجا
رباعی : 9
در تمامی حال هر جا ، ای نکو
لحظه نو ، روزی برایت آرزو
با طبیعت باش با طبعی روان
یاد آور عشق ، با فرخنده ، رو
رباعی : 10
پیشه صبری کن ، صبوری اختیار
دور از جبری ، برایت اعتبار
با تحمّل سخت ایامی ، دلا
رنج حاصل گنج یابی افتخار
ولی اله بایبوردی
01 / 01 / 1399
زیبا و دلنشین بودند
عید مبعث مبارک